حركت ترجمه قرآن به زبانهاي اروپايي از سده 17م آغاز گرديد و در سده 18 مراحل تكامل خود را پيمود، اما در ميان ترجمههاي ارائه شده در اين برهه، غالبا ترجمههاي پيشين ــ نه اصل عربي ــ اساس كار ترجمه جديد بوده است. اين مجموعه ترجمهها كه ميتوانسته در سطحي محدود قرآن و اسلام را به اروپاييان بشناساند، كما بيش از گرايشها و تعصبات مذهبي به دور نبوده است. از نمونههاي شاخص ترجمههاي سده 17م بايد به ترجمه آندره دورييه1 به زبان فرانسه(1647م) اشاره كرد كه بيش از دو قرن در صحنه اروپا درخشيد و خود پايه بسياري ترجمههاي ديگر از قرآن كريم، گشت[1].2
همزمان با اروپاي غربي، اهل قلم در روسيه نيز به فراهم آوردن ترجمههايي از همان دست روي آوردند كه به جز يك استثنا، يعني كلماكوف، مبناي تمامي آنها ترجمه فرانسه دورييه بود. نخستين ترجمه روسي بر پايه دورييه در اوايل سده 18 توسط پوسنيكوف3 صورت پذيرفت و در 1716 در سنت پترزبورگ انتشار يافت[2]، ولي سوپيكوف4، مورخ ادبيات روسي، و برخي ديگر كه از او تأثير پذيرفتهاند، آن را به خطا به ديميتري كانتمير5 نسبت دادهاند[3]. اين اثر اگر چه به عنوان نقطهاي آغازين شايان ارج گذاري است، اما نه از حيث دقت فني با استقبال رو به رو شد و نه از حيث سبك ادبي. حركت آغاز شده از سوي پوسنيكوف در دهههاي مياني سده 18 نيز ادامه يافت و ثمره آن ترجمههايي بود كه در دقت و سبك كار، ترجمه قرآن به روسي را ترقي دادند. از نمونههاي شناخته شده اين ترجمهها، نخست بايد به اثري از يك مترجم ناشناس اشاره كرد كه در 1776 در سنت پترزبورگ به چاپ رسيده است[4] و ديگر ترجمهاي است كه نسخه خطي آن را در مجموعه آكادمي علوم سنت پترزبورگ سراغ داريم و به ويژه كراچكوفسكي در معرفي كيفيِ آن اهتمام داشته است[5].
ترجمه وروكين6 كه در 1790 در سنت پترزبورگ منتشر شد و همچون دو ترجمه پيش ياد شده برترجمه دورييه تكيه داشت، نقطه كمال ترجمههاي سنتي روسي در سده 18م است و به ويژه از نظر پردازش ادبي از ارزش والايي برخوردار است. اين ترجمه توانست در شمار آثار ادبي روسيه در روزگار خود جاي گيرد و حتي برآثار نويسندگاني چون پوشكين تأثير گذارد[6]. در 1792 در سنت پترزبورگ ترجمه ديگري نيز از كلماكوف7 منتشر شد كه پايه آن ترجمه انگليسي سيل8(انتشار 1734) بود[7] و از رواج چنداني برخوردار نگرديد.
پس از نيم قرن ركود در نيمه نخست سده 18، تحركي جديد در جهت فراهم آوردن ترجمههايي از قرآن كريم به روسي آغاز شد. در اين دوره دانش خاورشناسي روسيه رشد قابل ملاحظهاي يافته بود و در مكاتب گوناگون آن به ويژه مكاتب سنت پترزبورگ، مسكو و قازان خاورشناساني برجسته پرورش يافته بودند. ارتباط اجتماعي و فرهنگي مردم روس با مسلمانان، هم در حوزه رود ولگا و هم در مناطق آسياي مركزي كه به تازگي به قلمرو روسيه پيوسته بودند، ارتباطي مستقيم بود و اين گونه ارتباط نه تنها براي خاورشناسان، بلكه براي گروههاي گوناگون اجتماعي نيز احساس نياز به بيشتر دانستن درباره اسلام و به ويژه قرآن را پديد آورده بود، پديدهاي كه گاه در تاريخ اجتماعي روسيه از آن به «شرق گرايي»9 تعبير شده است. همين احساس موجب شد تا برخي از خاورشناسان برجسته چون سابلوكوف10، بوگوسلاوسكي11، كريمسكي12 يا اهل قلمي چون نيكولايف13 به ترجمههايي جديد از قرآن كريم دست يازند.
ترجمهاي ناشناس: مقدم بر تماميِ اين چهار ترجمه، نخست بايد به اثري اشاره كرد كه به سبك ترجمههاي پيشين، متكي بر ترجمه از زبان فرانسه بوده است. اين اثر كه تنها ترجمه روسي قرآن بر مبناي ترجمه فرانسويِ ساواري14 است، در 1844 بدون يادكردي از مترجم و با سكوت از مشخصات ناشر و محل نشر به چاپ رسيده است[8].
ترجمه نيكولايف: دستمايه نيكولايف براي اقدام به ترجمه قرآن نه همچون خاورشناسان معاصر او آگاهي بر زبان عربي، بلكه دانش او به زبان فرانسه بود كه امكان دستيابي بر ترجمههايي تازهتر و قابل قبولتر از قرآن را براي او فراهم ميساخت. ترجمه نيكولايف از اين نظر كه ترجمهاي از ترجمه است بايد به ترجمههاي سده 18 الحاق گردد، اما آنچه اين نقيصه را در روزگار خود قدري كم رنگ ميساخته، قلم تواناي مترجم بوده است. كار نيكولايف در حقيقت ترجمه از ترجمه پر شهرت كازيميرسكي15(انتشار 1840) به فرانسه است [9]كه در آن عصر ترجمه دورييه را منسوخ كرده بود. شايان ذكر است كه نيكولايف تنها چند سالي پس از انتشار كار كازيميرسكي آن را به روسي ترجمه كرده است. ناقدان ترجمه كازيميرسكي در عين ارج نهادن به برتريهاي آن نسبت به آثار پيشين، آن را به ويژه از نظر ميزان پايبندي ترجمه به متن از نظر زبانشناختي قابل بحث ميدانند و طبعا اين نقد درباره اثر نيكولايف نيز مصداق خواهد داشت. درواقع وراي اين انتقاد، اساسيترين نقدي كه بر اين ترجمه وارد است اين است كه نيكولايف بدون دسترسي به متن اصلي قرآن، برداشتهاي كازيميرسكي از قرآن را به روسي ترجمه كرده است.
جالب توجه است كه با وجود ترجمههاي رقيب از خاورشناساني عربيدان چون سابلوكوف، ترجمه نيكولايف شايد به جهت همان نثر شيوا و اديبانه، در طول سده 19م از تداول تام برخوردار بود و در فاصله سالهاي 1864 تا 1901 پنج بار به چاپ رسيد[10].
ترجمه بوگوسلاوسكي: خاور شناس روس بوگوسلاوسكي در سال 1871 ترجمهاي از قرآن برپايه اصل عربي فراهم آورد كه به هر دليل با استقبال لازم مواجه نگرديد و هرگز از صورت دستنوشته خارج نشد. برپايه نسخهاي خطي از اين ترجمه كه در مجموعه آكادمي علوم سنتپترزبورگ نگهداري ميشود، كراچكوفسكي بررسيهايي انجام داده و نتيجه بررسي را كه مشتمل بر نگرشي كيفي و محتوايي بر اين ترجمه منتشر نشده است، در مقالهاي تدوين كرده است[11].
ترجمه سابلوكوف: آن كس كه ميتوان ترجمه او را در تاريخ ترجمههاي روسي قرآن نقطه عطفي مهم به شمار آورد كه به رغم انتشار ترجمه نوين كراچكوفسكي هنوز بياعتبار نگشته است، خاورشناس نامدار روسي، گوردي سمنوويچ سابلوكوف (1804ـ1880م) است كه بيشترين بخش تحصيلات و به طور كلي بخش عمده حيات او در مناطق مسلمان نشين حوزه ولگا(مانند قازان و اُرنبورگ) سپري شده است. او كه به مناسبت تحصيلاتش يك متألّه مسيحي بود، به زبانهاي اسلامي آگاهي داشت و در محيطي زندگي ميكرد كه به طور طبيعي او را با فرهنگ اسلامي آشنا ميساخت. او سالهاي متمادي به ترجمه قرآن اشتغال ورزيد و تنها دو سال پيش از وفاتش بود كه موفق شد ترجمه خود را به طبع رساند(چاپ قازان، 1878م). يك سال بعد اثري كوتاه از او با عنوان تعليقاتي بر ترجمه قرآن16 منتشر شد[12].
ترجمه سابلوكوف در 1898 و 1907 تجديد چاپ گرديد[13] و تا ظهور ترجمه كراچكوفسكي پس از 85 سال، نزد محققان روسي زبان، يگانه ترجمه بيرقيب و قابل پذيرش به شمار ميآمد[14]. بليايف17 در تبيين زمينههاي احساس نياز براي ترجمهاي جديد در اوايل سده 20م، در يك نقد اجمالي درباره ترجمه سابلوكوف بر آن است كه نثر اين ترجمه با وجود پيچيدگيها و كاربرد تعبيرات كهن براي عموم مردم دشوار است و از ديدگاه متخصصان خاورشناس نيز داراي بيدقتيهايي است كه تجديد نظر در آن را اقتضا ميكند[15]. به هر تقدير بايد يادآور شد كه اين ترجمه به ويژه نزد مسلماناني كه از ترجمه روسي قرآن بهره ميجستند، بسيار مقبول و پرتداول بوده است[16].
ترجمه كريمسكي: كريمسكي نويسنده و خاورشناسِ بنام اوكرايني از سال 1898 كه به تدريس در انستيتوي زبانهاي شرقي(لازارف) در مسكو پرداخت، مطالعات قرآني را بخشي از كار خود قرار داد و به ايراد سلسله دروسي در اين زمينه اقدام كرد. نخستين ثمره اين مطالعات ترجمه سورههاي «متأخر» قرآن (ظاهرا سورههاي مدني) بود كه به همراه برخي يادداشتهاي تفسيري در 1902 در مسكو منتشر شد. در ادامه اين كار، بخش ديگري مشتمل بر ترجمه سورههاي «متقدم» قرآن (سورههاي مكي) در 1905 انتشار يافت و هم در اين سال بخش پيشين آن تجديد چاپ شد. اين ترجمه در واقع نتيجه مكتوب درسهايي بود كه كريمسكي در انستيتوي زبانهاي شرقي مسكو القا نموده بود[17]. البته كريمسكي در خلال سالهاي 1901ـ1905 منحصرا به پژوهشهاي قرآني اشتغال نداشت، بلكه شايد بتوان گفت كه اين دوره در واقع سالهاي نويسندگي و فعاليت ادبي وي بود. انتشار مجموعهاي سه جلدي از او با عنوان شاخههاي نخل از 1901 آغاز شده بود و نيز رمان او با عنوان آندري لاگووسكي در 1905 به چاپ رسيد[18]. از اين رو انكار نميتوان كرد كه قلم او در ترجمه قرآن نميتواند از تأثير ذوق نويسندگي وي به دور بوده باشد و بيراهه نيست اگر گفته شود كه در ترجمه او بازتاب ذوق ادبي بيش از دقتهاي فني بوده است. به هر روي اين ترجمه از نظر دقتهاي زبانشناختي كمتر مورد توجه بوده و سبك آن در ترتيب سورهها نيز سبكي ويژه است.
اگر كوششهاي مربوط به 5 سال نخست سده 20م را كه در واقع حركتي پيوسته به جريان سده 19م است، به كوششهاي همان سده ملحق بدانيم، و اگر جريان نوين روي آوردن به ترجمههاي روسي قرآن را در دهه 90 به صورت پديدهاي ويژه جداگانه مورد بررسي قرار دهيم، بايد كوشش در جهت ترجمه قرآن به روسي در سده 20 را تا اواخر اين سده به كراچكوفسكي18 منحصر بدانيم. ترجمه كراچكوفسكي كه حركتي جديد در جهت برگرداندن قرآن به روسي با بهرهگيري از اصول علمي و دانش زبانشناسي بود، در دوره متأخر شوروي در محافل خاورشناسي و اسلام شناسيِ روسي زبان، به عنوان تنها ترجمه قابل قبول قرآن تداول داشته است.
ايگناتي يوليا نوويچ كراچكوفسكي(1883ـ1951م) در شهر ويلنا19 در ليتواني زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را انجام داد و از 1901 در انستيتوي زبانهاي شرقي دانشگاه سنت پترزبورگ به فراگيري برخي زبانهاي شرقي از جمله عربي پرداخت. در 1908ـ1910 به عنوان عضوي از يك گروه علمي به كشورهاي عربي از جمله مصر و سوريه سفر كرد و در 1921 به عنوان عضو آكادمي علوم روسيه و در 1923 به عنوان عضو المجمع العلمي العربي سوريه انتخاب شد[19]. در سالهاي دهه 20 كه هنوز حركت دين زدايي در روسيه از سوي بلشويكهاي تازه به قدرت رسيده، صورت جدي به خود نگرفته بود، كراچكوفسكي يك دوره 9 ساله را در مطالعات قرآني سپري كرد. نقطه آغاز اين دوره در سال 1921 بود كه وي سلسله دروسي تخصصي را درباره قرآن در دانشگاه لنينگراد / سنتپترزبورگ برعهده گرفت. از آن پس تا سال 1930 به طور ناپيوسته و با انقطاعهاي كوتاه و گاه بلند، توانست تقريبا تمام قرآن را در قالب دروس دانشگاهي به زبان روسي تدريس كند. نتيجه اين سلسله درسها كه در نسخهاي منحصر به فرد برجاي مانده، يك ترجمه از قرآن است كه برخي ملاحظات تفسيري را نيز در بردارد. اين ترجمه نه به ترتيب سور قرآن، بلكه به ترتيب تقرير دروس دانشگاهي، به دست خود كراچكوفسكي در طول 9 سال به تدريج قلمي شده و اندك بازمانده از سور قرآني نيز در سالهاي 1929ـ1930 بدان افزوده شده است[20]. پيش از آن كه كراچكوفسكي مجال آن بيابد تا دست نوشته نامنظم خود را سامان بخشد و آن را به طبع رساند، شرايط اجتماعي در روسيه به كلي دگرگون شده بود. اعمال شديد سياست دين زدايي در دهههاي 30 و 40 مانع از آن بود تا وي در صدد نشر اين ترجمه برآيد.
در واقع سالها پس از درگذشت كراچكوفسكي، به دنبال انتشار «آثار برگزيده»20 او (سالهاي 1955ـ1960م) بود كه بليايف ويراستار اين مجموعه بر آن شد تا ترجمه قرآن كريم را نيز به عنوان تكملهاي بر اين مجموعه منتشر سازد. گريازنويچ21 از خاورشناسان پرورده مكتب كراچكوفسكي مأمور شد تا براساس دستنوشته اين ترجمه يك متن ترتيب يافته و منظم را فراهم آورد و سرانجام ترجمه با كوشش گريازنويچ و با مقدّمهاي از بليايف در 1963 انتشار يافت[21]. در همين سال ترجمهاي ديگر نيز از الكساندر بورووكف22 توسط انتشارات ادبيات مشرق23 در مسكو منتشر شد كه در عرض كار كراچكوفسكي با استقبال چنداني مواجه نگرديد[22]. در جريان شرايط خاص سياسي ـ اجتماعي در فاصله سالهاي 1963 تا 1990، جريان ترجمه قرآن به روسي، يا تكميل ترجمههاي پيشين با فترتي مواجه بود؛ به عنوان استثنايي در اين باره، آن هم در خارج از اتحاد شوروي، بايد به تجديد چاپ ترجمه كراچكوفسكي در سال 1979 در نيويورك اشاره كرد كه مقدمه و ملاحظات تفسيري كراچكوفسكي را در بر نداشت[23].
در سالهاي 1990ـ1991، يعني در واپسين سالهاي بقاي اتحاد شوروي، روسيه و ديگر جمهوريهاي متحد عملاً در يك دوره انتقال سياسي ـ اجتماعي به سر ميبردند و فشارهاي اجتماعي گذشته تا حد زيادي كاهش يافته بود. در چنين شرايطي به طور طبيعي يك فضاي آزاد براي توجه به مذهب نيز پديد آمد كه يكي از نتايج آن بذل توجهي خاص به انتشار متون مذهبي از سوي محافل فرهنگي بود. در اين ميان ترجمههاي روسي قرآن، جايگاهي ويژه را دارا بودند و از همان سال 1990 حركتي چند در اين جهت صورت پذيرفت. ترجمه كراچكوفسكي نخست با نگرشي خاورشناختي با نظارت گريازنويچ در ميانه سال 1990 اجازه انتشار يافت و در تيراژ 100 هزار نسخه به چاپ رسيد. اين چاپ در واقع تجديد همان چاپ 1963 بود و تمامي يادداشتهاي تفسيري و تعليقات كراچكوفسكي را همراه داشت[24]. چاپ ديگري كه مجوز انتشار آن در پايان سال 1990 صادر شده است، به سفارش مسلمانان جمهوري خودگردان چچن - اينگوش و به منظور تأمين نياز مساجد و محافل اسلامي آن جمهوري در 200 هزار نسخه در مسكو انجام پذيرفته است و تفاسير و تعليقاتِ مترجم را در برندارد[25]. سرانجام بايد از چاپ ديگري در همان سال در مؤسسه يازيچي در باكو ياد كرد كه يادداشتهاي تفسيري كراچكوفسكي را نيز در پايان نسخه، ملحق دارد[26].
در عرض تجديد انتشار ترجمه كراچكوفسكي، ترجمه سابلوكوف كه از سوي برخي محافل مسلمان بيشتر مورد توجه بود، در 1990 به اهتمام شركت انتشاراتي «خانه بيروني»24 در مسكو به چاپ مجدد رسيد[27]. از تلاشهاي انجام گرفته براي انتشار مجدّد ترجمههاي پيشين در خارج از اتحاد شوروي سابق، به ويژه بايد به اقدام ناشر مصري «مؤسسة الزهراء للاعلام العربي» براي چاپ ترجمه سابلوكوف در 1993 در قاهره اشاره كرد[28].
همزمان با فروپاشي اتحاد شوروي در 1991، در محيط روسي زبان روند رويكرد به ترجمه قرآن شتابي افزون گرفت و علاوه بر حركتهايي در جهت تجديد چاپ ترجمههاي موجود، كساني نيز درصدد برآمدند تا ترجمههايي جديد از قرآن ارائه دهند. به خصوص با درك اين واقعيت كه تا اين سالها، جاي ترجمهاي روسي از سوي يك مترجم مسلمان خالي بوده است، مترجماني مسلمان در صدد عرضه ترجمهاي جديد برآمدند. در اين ميان آنچه به چاپ رسيده و در دسترس عموم قرار گرفته، ترجمهاي به سرپرستي عثمانوف25، ترجمهاي از پوروخووا26 و ترجمهاي از فرقه احمديه است.
درباره ترجمه مربوط به فرقه احمديه كه گروه عثمانوف نيز در كار خود از آن به سان منبعي بهره جستهاند، بايد گفت كه اين ترجمه به سلسله ترجمههاي اين فرقه از قرآن به زبانهاي گوناگون جهان تعلق دارد و ويژگي عمومي اين ترجمهها را نيز داراست. اين اثر كه در شمار ترجمههاي فرقهاي محسوب است، زير نظارت خليفه احمديه در 1987 به چاپ رسيده است[29] و نسبت به ديگر ترجمههاي صورت گرفته توسط مسلمانان تقدم زماني دارد.
ترجمه گروه عثمانوف، توسط گروهي از آكادميسينهاي روسيه و وابستگان مؤسسه خاورشناسي به رياست م. نوري عثمانوف و همكاري ت. اي. ابراهيم27، م. س. كيكتف28 و ن. ب. كونديروا29 فراهم آمده است. عثمانوف اصلاً مسلمان و اهل داغستان در جنوب غرب فدراسيون روسيه، و زمينه اصلي تخصصش زبان و ادبيات فارسي است. متن نهايي اين ترجمه در 1992 در مسكو آماده چاپ شده و چاپي از آن در قم به كوشش انتشارات انصاريان انجام شده است[30].
در سخن از منابع ترجمه، بايد يادآور شد كه در مقدمه اين ترجمه، فهرستي از منابع كار به دست داده شده است كه در رأس آن، شماري از منابع مشهور تفسير اهل سنت، چون تفاسير طبري، قرطبي، زمخشري، بيضاوي و جلالين به چشم ميآيد. به عنوان تفاسير شيعي، مترجم دو تفسير مجمع البيان و ابوالفتوح را به عنوان منبع خود شمرده است. بخش سوم منابع، عبارت از ترجمههاي قرآن به زبانهاي اروپايي است كه نام ترجمههايي چون آربري، بلاشر و پارِت در ميان آنها به چشم ميخورد، اگر چه ميزان و نوع استفاده مترجم از اين ترجمهها مبهم مانده و تبيين نشده است. در بخش چهارم، دو ترجمه فارسي قرآن از ابوالقاسم پاينده و زين العابدين رهنما به عنوان منبع مطرح گرديده و به نظر ميرسد كه استفاده مترجم از آنها در سطحي قابل ملاحظه بوده است. در بخش پنجم، مترجم از دو ترجمه روسي قرآن، يعني ترجمه كراچكوفسكي و ترجمه فرقه احمديه به عنوان منبع خودياد كرده و سرانجام در بخش ششم از دو واژهنامه قرآن كريم نام برده است كه يكي از آنِ راغب اصفهاني است و ديگري نوشته خاورشناس انگليسي جان پنريس30.
با وجود اين كه ترجمه عثمانوف را بايد در زمره ترجمههاي مستقيم از زبان عربي قلمداد كرد، اما تأثير ترجمههاي فارسي قرآن و نيز ترجمه روسي كراچكوفسكي، در متن آن قابل توجه است و اين نكتهاي است كه جز اشاره در مقدمه، از لا به لاي ترجمه نيز احساس ميگردد. و نيز، همان گونه كه در عنوان اثر بازتاب يافته است، در اين ترجمه افزون بر متن عربي قرآن، تفاسير نيز نقش مهمي داشتهاند و لذا ميتوان آن را ترجمهاي زبانشناختي - سنتي محسوب داشت.
ترجمه سوم اثر خانم واليريا پوروخووا از اهالي اوختا در شمال غرب روسيه است. او بانويي مسلمان است و در ترجمه قرآن به روسي از كمك همسرش آقاي محمد سعيد الرشد اهل سوريه برخوردار بوده است. ترجمه، آن گونه كه مترجم خود مطرح كرده، از سوي جمعي از علماي كشورهاي اسلامي مورد تأييد ضمني قرار گرفته است. چنان كه در صفحه عنوان كتاب مطرح شده، مترجم در اين اثر، ترجمهاي مفهومي از قرآن ارائه كرده و چندان در قيد ترجمه لفظ به لفظ و رعايت ظرايف زبانشناختي نبوده است. مترجم، با توجه به اين كه متخصص در زبان انگليسي است و بيترديد استفاده وي از متن عربي قرآن محدود بوده است، چنان كه خود در مصاحبهاي بيان داشته، در ترجمه قرآن كريم به طور جدي از ترجمههاي انگليسي آربري، پيكتهال و عبداللّه يوسف علي سود برده است.
ترجمه پوروخووا در چاپ نخست، ترجمه كاملي نبوده و بخشي از قرآن كريم، مشتمل بر سورههاي 10 تا 35 را در بر نداشته است. اين چاپ نا تمام در 1993 در مسكو انتشار يافته است[31]، اما در چاپ جديد اين نقص بر طرف گرديده و اثر متضمن ترجمهاي از تمامي سورههاي قرآن است. در اين ويرايش كامل كه در 1375ش / 1996 در تهران نيز به چاپ رسيده است، به ضميمه، بخش گستردهاي نيز به عنوان ملاحظات ملحق شده كه در بردارنده نكاتي تفسيري و توضيحي است.
1. Blachère, R., Introduction au Coran, Paris, 1959, pp.267-271.
2. WdBr×`Ff×TV, adTZ`PL^TÈ × bLdLF`JB W`dB^B, Moscow, 1963, p.693; Binark, I. & H. Eren, World Bibliography of Translations of the Meanings of the Holy Quran, Printed Translations 1515- 1980, ed. E. IhsanogÏlu, Istanbul, 1406/1986, No. 1420.
3. Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1425.
4. Mingana, A., "Qur'an-Translations", Encyclopaedia of Religion and Ethics, 1980, ×/550.
5. WdBr×`Ff×TV, SRDdB^^zL e`rTL^TÈ, Moscow/ Leningrad, 1955-1960, I/ 175-181.
6. Id., adTZ`P., p. 693; CLZÈLF, E. T a. GdÈR^LFTr, adLJTfZ`FTL × bLdLF`JB W`dB^B WdBr×`Ff×`H`, p. 14; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1430.
7. Id., SRD. e`r., I/ 181; id. Prilozh., p. 693; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1417.
8. Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1431.
9. ]T×`ZBLF, A., W`dB^ [BH`\LhB,, Moscow, SRJ. WZÀ×T^B, P. 1; also: Blachère, R., Introduction, pp. 271-272; Kasimirski, Le Coran, Paris, 1970.
10. WdBr×`Ff×TV, adTZ`P., p. 693; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1420-1424.
11. Id., SRD. e`r., V/128, 185, 444; also: Bulletin of New York Public Library, ×LI/ 101; CLZÈLF, p. 20.
12. C`Z|tBÈ e`FLhf×BÈ K^pT×Z`bLJTÈ, 3th ed., ××II/ 1419.
13. WdBr×`Ff×TV, adTZ`P., p. 693; Pearson, J. D., "al-Kur'an-Translations", The Encyclopedia of Islam, 2nd ed., V/ 431-432; eBDZj×`F, W`dB^, Moscow, 1990, F`fbd`TRFLJL^TL TRJ. 1907 H., I/1; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1427-1429.
14. WdBr×`Ff×TV, SRD. e`r., V/129; GdÈR^LFTr. adLJTfZ`FTL × Fh`d`\j TRJB^TÀ bLdLF`JB WdBr×`Ff×`H`, 1990, p. 9.
15. CLZÈLF, pp. 16-17; also: GdÈR^LFTr, ibid, p. 9.
16. به عنوان نمونه، نك: احمد رائف، مقدمه عربي بر ترجمه سابلوكوف، قاهره، 1993م، ص 2.
17. WdBr×`Ff×TV, adTZ`P., p. 694; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1432-1434.
18. C`Z|tB. e`F. K^p., ×III/ 1537.
19. Ibid., ×III/ 1054.
20. GdÈR^LFTr, adTZ`P., × bLdLF`Jj WdBr×`Ff×`H`, 1963, p. 661-663.
21. CLZÈLF, pp. 24; GdÈR^LFTr, adLJTfZ`FTL, p. 9; Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1418.
22. Binark & Eren, World Bibliography..., No. 1416.
23. Ibid., No. 1419.
24. W`dB^, aLdLF`J Wdr×`Ff×`H`, 2th ed., Moscow, 1990.
25. W`dB^, a`JH`h`FZL^ × bLrBhT qLrL^`-T^Hjtf×T\ ×^TP^z\ TRJBhLZxfhF`\ bdT jrBfhTT kTd\z e×TbbLd, Moscow, 1990.
26. W`dB^, aLdLF`J WdBr×`Ff×`H`, Baku, TRJ. ÂRzrz, 1990.
27. W`dB^, aLdLF`J eBDZj×`H`, E`fbd`TRFLJL^TL TR. 1907 H., Moscow/ S. Petersburg, 1990.
28. نك: احمد رائف، صص 2ـ4.
29. eFÈvL^^zV W`dB^, _bjDZT×`FB^ b`J b`×d`FThLZxfhF`\ qLhFLdh`H` mBZTkB `DLh`FB^^`H` [LffTT T GZBFz An\BJTVf×`H` JFTPL^TÈ, 1987.
30. W`dB^, aLdLF`J f BdBDf×`H` S ×`\\L^hBdTV [. - ]. _f\B^`FB, introduction: Moscow, 1992.
31. W`dB^, aLdLF`J f\zfZ`F T ×`\\L^hBdTV EBZLdTT a`d`n`F`V, Moscow, 1993.
نقدي كوتاه بر ترجمه نيكولايف
پيشتر در شمارش يكايك ترجمههاي روسي قرآن، ترجمه نيكولايف نيز معرفي شد و هم در آن جا مطرح گرديد كه مهمترين نقد وارد بر اين ترجمه، شكل گرفتن آن برپايه ترجمه فرانسه كازيميرسكي است و اصل عربي از دسترس مترجم به دور بوده است. شيوه ترجمه با واسطه و كهنگي تعبيرات در اين ترجمه از خصوصياتي است كه آن را به ترجمههاي سده 18م ملحق ميسازد و از همين رو انگيزهاي براي نقد تفصيلي اين ترجمه احساس نميگردد. به هرتقدير در يك نگرش مختصر انتقادهاي وارد بر اين ترجمه كه غالبا بر ترجمه فرانسه كازيميرسكي نيز وارد ميگردند، از باب نمونه از اين قرارند:
1. كاربرد اصطلاحات متداول در فرهنگ مسيحي براي جايگزيني تعبيرات قرآني، مانند: ترجمه «اللّه» به C`H، «الصلوة» به [`ZThFB، و «رسول» به Bb`fh`Z.
2. ترجمه يك اصطلاح مشخص اسلامي به گونهاي كه آن را از صورت اصطلاح خارج ساخته است، مانند ترجمه «حجّ» به: bjhLtLfhFTL × J`\j fFÈh`\j
تحت تأثير ترجمه كازيميرسكي به صورت: pèlerinage de la maison sainte
3. ترجمههايي غير دقيق و حتي غلط از تعبيرهاي تكرار شونده و پركاربرد قرآني مانند:
ترجمه «العالمين» (فاتحه / 2) به صورت «FfLZL^^BÈ»، در فرانسه «l'univers»، در هر دو زبان به معني «گيتي» و «كائنات» (اين واژه جمع عالم تلقي شده است).
ترجمه «ربّ» (فاتحه / 2) به صورت FZBfhThLZx به معني «حاكم».
4. ترجمه همراه با تفسير كه در واقع پاي فرانهادن از دايره ترجمه است، مانند:
ترجمه «العجل» (بقره / 92) به R`Z`h`L hLZxpL كه قيد R`Z`h`L به معني «طلايي» در آن يك افزوده است.
ترجمه (ما ننسخ من آية او) «ننسها» (بقره / 106) به: «... ^T `J^`H` TR ^Tn ^L j^Trh`PT\ F bB\ÈhT hF`LV» در روسي، بر اساس ترجمه فرانسه: «... ni n'en ferons effacer un seul de ta mémoire» به معني «و نه هيچ يك از آنها را از خاطره تو محو سازيم».
5. آوردن دو ترجمه تفسير گونه در عرض هم از يك عبارت، مانند: ترجمه «يوم الدين» (فاتحه / 4) به:
«J^È fjJB, J^È F`RJBÈ^TÈ»
يعني «روز داوري، روز جزا».
6. گاه نيز ترجمهاي غير دقيق حتي از متن فرانسه به چشم ميخورد، مثلاً:
واژه «المتقين» در متن فرانسه به صورت: «ceux qui craignent le Seigneur»
برگردانده شده است، يعني «كساني كه از ربّ بيم دارند». نيكولايف آن را چنين ترجمه كرده است: «^`rThBÀvTn G`fb`JB»، يعني «حرمت گزاران بر ربّ».
مورد ديگر، ترجمه واژه «انذار» (در تركيب ءأنذرتهم، بقره / 6) است كه در فرانسه «avertir» به معني «آگاه كردن» و «هشدار دادن» است و در روسي به «`DdvBhxfÈ» به معني «روي كردن» و «رجوع نمودن» ترجمه شده است.
اگر در نگرش به ترجمه سابلوكوف، هدف بررسي كارآيي آن به عنوان يك ترجمه قابل قبول در عصر حاضر براي علاقهمندان روسي زبان بوده باشد، نخستين مانعي كه در اين جهت رخ مينمايد، گونههاي مختلف از كهنهگرايي در متن و نوشتار آن است. متن سابلوكوف، هم از نظر واژگان و هم از حيث اسلوبِ جمله سازي به صورت آشكاري از كهنهگرايي برخوردار است. نمونههاي آن در اثر مورد نظر بسيار متنوع است و از جمله آنها ميتوان به ضبط كهنه b`\`vx به جاي ضبط معاصر b`\`rx به عنوان يك نمونه واژگاني، و به صرف فعل Lfhx در اوّل شخص مفرد به صورت Lf\x (در ألست بربّكم، مائده / 171) كه امروزه متروك است، به عنوان يك نمونه دستوري اشاره كرد. الفباي به كار رفته در سراسر اين ترجمه نيز الفباي متداول در دوره تزاري است كه با الفباي نوين روسي تفاوتهايي دارد. مجموع آنچه ياد شد، در زمان فراهم آمدن اين ترجمه، يعني در سده 19م، امري طبيعي بوده است، اما براي يك روسيدان امروزي خصوصيات متن و هم الفباي نوشتار آن كاملاً كهنه جلوه ميكند.
آن گونه كه زبانشناسان نيمه نخست سده 20م در مقام نقد ترجمه سابلوكوف به طور خاص و ترجمههاي قرن 19 به طور عام معتقد بودند، در اين ترجمه نيز، جا به جا، نمونههايي از نقل به معني، تفسير به جاي ترجمه و به طور كلي ضعف در جهت تقيد به متن و ارائه يك ترجمه زبانشناختي به دور از برداشتهاي استحساني ديده ميشود. به كار بردن عباراتي كه بيش از آن كه ترجمه متن عربي باشند، تفسيري بر متن تلقي ميگردند، يكي از نقاط ضعف اساسي در ترجمه سابلوكوف است كه نمونههاي آن در سراسر ترجمه بسيار پرشمار است و تقريبا در برگ برگ آن به چشم ميآيد. در سطور بعد نمونههايي پراكنده از اين ترجمههاي تفسيري را بررسي كردهايم:
1. ترجمه «مالك يوم الدين» (فاتحه / 4) به:
»ILdPBvL\j F fF`L\ dBfb`dÈPL^TT JL^x fjJB«
يعني «آن كس كه روز داوري را تحت امر خود گرفته است».
2. ترجمه «... اوّل بيت ...» (آل عمران / 96) به: «bLdFzV \`ZThFL^^zV J`\»، يعني «نخستين خانه عبادت».
3. ترجمه «... الامانة» (احزاب / 72) به: «RBZ`H FLdz» يعني «امانتِ ايمان».
در مواردي حتي ديده ميشود كه ترجمه سابلوكوف فاقد پشتوانهاي تفسيري است و جز استحسان براي آن مبناي ديگري نميتوان يافت. به عنوان نمونهاي چند ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. ترجمه «المتقين» به «DZBH`rLfhTFzL»، يعني ديندار، مؤمن، زاهد.
2. ترجمه «ربيّون كثيرا» به «gzfÈr FdBH`F»، يعني هزاران دشمن.
3. ترجمه «الصمد» به «WdLb×TV»، يعني پر قدرت.
ترجمههاي استحساني يا تفسيري سابلوكوف در برخي از موارد تنها يك خطا در جايگزين ساختن واژهها و مفاهيم نيست، بلكه منعكس كننده مطلبي است كه ميتواند از نظر كلامي يا فقهي بحث انگيز باشد، مثلاً:
1. ترجمه «نحن فتنة» (بقره / 102) در داستان هاروت و ماروت به: «[z Tf×jfThLZT» يعني ما فتنه كنندهايم (آزمايش كنندهايم)، حال آن كه در تعبير قرآني آن دو ملك تنها فتنهاي (آزموني) بودهاند و آزمايش كننده بر پايه مباني كلامي ميبايد خداوند تعالي بوده باشد.
2. ترجمه «إني متوفّيك» (آل عمران / 55) به «Â b`JFLdH^j hLDÈ f\LdhT»، يعني «من تو را دچار مرگ ساختم»، در حالي كه گروهي از مفسران اساسا اين آيه را به معني وفات يافتن حضرت عيسي(ع) ندانسته و آن حضرت را زنده ميانگارند.
3. ترجمه «نساءنا و نساءكم» (آل عمران / 61) در جريان مباهله به:
«]BtTn PL^ T FBtTn PL^»
يعني «همسران ما و همسران شما»، حال آن كه در نص آيه سخن از جنس «نساء» (زنان) به ميان آمده و بر پايه تفاسير، به ويژه نزد شيعه مصداق اَجلاي آن در ماجراي مباهله حضرت فاطمه(ع) دخت گرامي پيامبر(ص) بوده است.
4. ترجمه «الرجال قوامون علي النساء» به: «[jPxÈ fh`Èh FztL PL^»، يعني «شوهران (در جايگاهي) بالاتر از زنان (به معني همسران) قرار دارند»، در حالي كه نه مفهوم لغوي آيه چنين ترجمهاي را اقتضا دارد و نه عالمان اسلامي چنين تفسيري را از آيه ارائه كردهاند.
5. ترجمه «استوي علي العرش» به: «F`RfLZ ^B bdLfh`ZL»، يعني «بازنشست بر تخت»، در حالي كه براي اجتناب از تشبيه و تجسيم ميبايد در ترجمه اين آيه و نظاير آن دقت فراوان به عمل آورد و در مقام ترجمه زبانشناختي و به دور از موضعگيريهاي كلامي نيز نميتوان استواء را با نشستن جايگزين كرد.
از نمونههاي ياد شده كه بگذريم، سابلوكوف در ترجمه مفردات فرهنگ قرآني نيز گاه دقت لازم را به عمل نياورده است. يكي از انتقادات شايع در مورد ترجمه او به طور خاص و ترجمههاي قرن 19 به طور عام اين است كه در اين ترجمهها مفردات كتاب مقدس و فرهنگ مسيحي جايگزين مفردات قرآني شده است. جايگزين ساختن «اللّه» با «C`H» و «الصلوة» با «[`ZThFB»، نمونههايي از اين دستاند. در مواردي نيز سابلوكوف به جاي ابقاي واژه عربي در متن روسي و اقدام به تفسير آن در حاشيه، آن را با يك واژه بسيار عام و نارسا جايگزين كرده يا به تفسير واژه در متن پرداخته است. مثلاً واژه پركاربرد «حجّ» را كه در فرهنگ قرآني و اسلامي مفهومي بسيار ويژه دارد، در جايْ جايِ قرآن با واژه عام «bdBRJ^T×» به معني «جشن» و «عيد» جايگزين كرده و واژه «سَقَر» را به صورتهاي گوناگونِ «BJf×TV bZB\L^x» (مدثر / 42) يا «`DxÈhTÈn bZB\L^T» (قمر / 48) در متن شرح كرده است. به جز نمونههاي تخلف از متن عربي در مفردات، سابلوكوف در ترجمه خود گاه بدون آن كه دچار تنگنايي در ترجمه باشد، ساختار جمله را نيز تغيير داده است؛ مثلاً نمونههاي متعددي را ميتوان يافت كه وي در ترجمه جملههايي با سياقِ «حرف نفي... حرف استثنا...» جمله روسي را با سياق مثبت و تنها با افزودن يك قيد «فقط» ساخته است (مثلاً بقره / 286). اين شيوه حتي اگر از نظر مفهومي خلل قابل ملاحظهاي وارد نياورد، باز از نظر فن ترجمه در مورد متون حساسي چون متون مقدس ديني به هر حال گونهاي از ضعف فني تلقي ميگردد.
در مقايسهاي ميان ترجمه كراچكوفسكي و ترجمه سابلوكوف، اشتراكات فراوان گاه در حد هماهنگي لفظ به لفظ جملات، نشان ميدهد كه كراچكوفسكي در كار ترجمه، از اثر سابلوكوف و به طبع از ديگر پيشينيان خود بهره لازم را برگرفته و ترجمه او كاري منقطع و مجرد از سابقين نبوده است (براي نمونههايي از اين همخوانيهاي پرشمار، مثلاً نك: ترجمه آيات فاتحه / 1، 4، 5 ؛ بقره / 1؛ ... مزمل / 1).
كراچكوفسكي برجستهترين متخصص زبانهاي سامي است كه خاورشناسي روسيه تا كنون به خود ديده است، و همين دست تواناي او در شناخت علمي واژههاي قرآني موجب شده تا ترجمه او از قرآن نه تنها به عنوان يكي از ترجمههاي روسي قرآن اهميت يابد، بلكه انتخابهاي او در يافتن جايگزينِ غير عربي براي واژه عربي قرآن و تفاسير و تعليقات او در حاشيه ترجمه، خود براي يك محقق قرآني و براي هر كس كه قصد ترجمه قرآن به زباني ديگر را داشته باشد، بيشك منبعي پرارزش و غير قابل چشم پوشي است. در بهرهگيري از ترجمه كراچكوفسكي همواره اين واقعيت را بايد در نظر داشت كه وي تلاشي تام مبذول داشته تا برداشت خود را از متن عربي قرآن بر پايه زبانشناسي تاريخي استوار سازد و از آنچه اصطلاحا «ترجمه سنتي» خوانده ميشود و بر روايات و متون سنتي تفسيري تكيه دارد بپرهيزد. وجود همين خصوصيت باعث گرديده تا در حوزه خاورشناسي شوروي اين ترجمه به عنوان ترجمهاي زبانشناختي بدون برخوردار بودن از يك وجهه سنتيِ مذهبي مورد قبول باشد و بر همين پايه است كه محافل مذهبي روسي زبان با تعصب اسلامي، دلبستگي زيادي به اين ترجمه نشان ندادهاند.
به عنوان يك ترجمه زبانشناختي ــ به هر تقدير ــ بايد ترجمه كراچكوفسكي را در سطحي بسيار والا و تا حد زيادي موفق به شمار آورد. اخلاف كراچكوفسكي در عرب شناسيِ شوروي هرگز نتوانستند از ستايش اين ترجمه فروگذارند و تنها افزودههاي آنان در حد پيشنهادهاي بسيار محدود بوده است. از اين دست بايد به پيشنهادهاي اصلاحي بيست و هشت گانه اشاره كرد كه گريازنويچ در چاپ دوم كتاب به پايان آن ملحق ساخته است (نيز نك: گريازنويچ، صص 9ـ10). اگر در صدد آن باشيم تا از انتقادهاي وارد بر ترجمه كراچكوفسكي سخن گوييم، بايد به نقد گريازنويچ روي آوريم كه به عنوان پيرو و ستايشگر كراچكوفسكي و نيز به عنوان نخستين انتشار دهنده ترجمه او از قرآن، نقدي منصفانه تلقي ميگردد كه از روحيه عيب جويي و خردهگيري به دور بوده است. گريازنويچ در مقدمه خود بر چاپ دوم اين ترجمه (ص 9) با اشاره به اين تاريخچه كه ترجمه حاضر چيزي جز حاصل سلسله دروس دانشگاهي كراچكوفسكي نبوده و در واقع به عنوان يك ترجمه قابل انتشار و آكادميك از آغاز بدان ننگريستهاند، بر اين واقعيت تأكيد دارد كه ترجمه كراچكوفسكي در حقيقت يك «ترجمه در ضمن كار» و نه يك «ترجمه آكادميك» بوده است. بر اين نكته گريازنويچ بايد افزود كه شايد شخص كراچكوفسكي با توجه به وسواس علمي ويژهاي كه در او وجود داشته است، هرگز بر اين باور نبوده كه دست نوشتههاي پراكنده او از درسهايش بتواند به عنوان يك ترجمه نهايي به نام او در معرض استفاده عموم قرار گيرد. گريازنويچ نيز در لا به لاي سخنانش به اين نكته اشاره دارد كه آن گاه كه در دهه 60 مأمور شد ترجمههاي كراچكوفسكي را براي چاپ آماده سازد، اين متن با اين تلقي به چاپ ميرسيد كه بتواند زمينه و پايهاي براي ارائه يك ترجمه ويراسته و آكادميك از قرآن به زبان روسي باشد؛ هرچند شرايط سياسي و اجتماعي در سالهاي بعد از انتشار، هرگز امكان اين حركت تكميلي را فراهم نياورد.
در صورتي كه بخواهيم همچون شيوه پيشين درباره ترجمه سابلوكوف، نمونههايي را از ترجمه كراچكوفسكي مورد بررسي و تدقيق قرار دهيم، نخست بايد به اين خصوصيت عمومي در كار وي اشاره كنيم كه اين ترجمه از نظر واژگان، دستور و اسلوب نگارش، يك ترجمه نوين و معاصر است. مترجم نه متعلق به دورهاي است كه زبان او امروز كهنه تلقي گردد و نه همچون برخي از مترجمان متون ديني، گرايش داشته تا صورتي كهنه به زبان ترجمه خويش دهد. كهنهگرايي در حد بسيار محدودي، در مواضعي از ترجمه وي ديده ميشود كه يك تعبير كهن تنها راه بيان مفهوم بوده است. از اين نمونههاي بسيار محدود در كار كراچكوفسكي ميتوان به دو مورد زير يكي در واژگان و ديگري در دستور اشاره كرد:
1. ترجمه «البيان» (الرحمن / 3) به «TRxÈf^ÈhfÈ» كه در عين كهنه بودن واژه، در واقع نزديكترين گزينه براي بيان مفهوم «البيان» در آيه شريفه است.
2. در آياتي از قرآن كريم كه يك صفت واحد به دو صيغه جمع مذكر و جمع مؤنث به يكديگر عطف شدهاند، مثلاً تركيب «المؤمنين و المؤمنات» (احزاب / 35) كراچكوفسكي با استفاده از يك دستور سنتي منسوخ، صفات جمع مذكر و جمع مؤنث را با دو ساختار مختلف آورده است، مثلاً در مورد مثال ياد شده:
«FLdjÀvTL T FLdjÀvTÈ»
و حال آن كه امروزه در دستور نوين زبان روسي، صفات جمع در جنس داراي تفاوتي نيستند و صيغه جمع مؤنث عملاً متروك شده است.
در مورد شيوه ترجمه نيز در كار كراچكوفسكي پايبندي به متن در حدي قابل ستايش ديده ميشود و غالب مواردي كه در نقد ترجمه سابلوكوف از نقاط ضعف آن ترجمه در برگردان مفردات شمرده شد، در ترجمه كراچكوفسكي اصلاح گرديده است. مثلاً در آيات (بقره / 102 و آل عمران / 61) ارائه ترجمهاي پايبند به متن از عبارات «نحن فتنة» و «نساءنا و نساءكم» از بروز اشكالات محتوايي كاملاً پيشگيري كرده و در آيه (اعراف / 54) در ترجمه «استواء» انتخاب تعبير «jhFLdJTZfÈ (^B hd`^L)» تا حد زيادي ترجمه را به نص قرآن نزديك ساخته و از نظر كلامي ـ تفسيري نيز به تفسير اهل تنزيه، از جمله اماميه كه در اين آيات «استواء» را به معني «استيلا» گرفتهاند تقرب يافته است.
در ترجمه مفردات قرآني، غالب انتقادهاي وارد شده بر كار سابلوكوف و ديگر مترجمان پيشين بر ترجمه كراچكوفسكي وارد نيست. او از به كاربردن اصطلاحات معمول در فرهنگ كتاب مقدس در ترجمه قرآن اجتناب كرده و حتي در مواردي كه يك مفرده خاص قرآني را غير قابل ترجمه يافته، از به كار بردن عين لفظ عربي با توضيحي در حاشيه خودداري نكرده است؛ از نمونههاست: آوردن «حج» به صورت «nBJP»، «سقر» به «fB×Bd»، و حتي برگردان نام خاص «يأجوج و مأجوج» به صورت «ÂôJPjôJP T [BôJPjôJP». و نيز آن گاه كه واژهاي قرآني را به واژهاي روسي در معنا نزديك ميديده و مفهوم لغوي غير اصطلاحي واژه اجازه ميداده، به جاي چنين شيوهاي، از يك واژه روسي به عنوان جايگزين مفرده قرآني استفاده كرده كه البته پيشينه كاربرد آن در فرهنگ روسي به دين مسيح باز ميگردد؛ از نمونههاست: ترجمه «الصلاة» به «[`ZThFB»، و «الصيام» به «b`fh».
ترجمه كراچكوفسكي با وجود تقيدي استوار بر ترجمه لفظ به لفظ با شيوهاي زبانشناسانه و به دور از برداشتهاي تفسيري و استحسانات شخصي، گاه در اين جهت مسير افراط و تفريط پيموده و عملاً دچار بيدقتي شده است. بدون آن كه بخواهيم درباره آمار اين گونه بيدقتيها در ترجمه كراچكوفسكي مبالغهاي روا بداريم، بايد يادآور شويم كه موارد زير تنها نمونههايي از اين دست است:
الف ـ تكيه افراطي بر معناي نخست واژه و كنار نهادن معناي ثانوي آن كه بيشترين هماهنگي را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «اساطير الاولين» (انعام / 25) به: «Tfh`dTT bLdFzn».
اگر چه «اوّل» در معناي نخست خود معادل «نخستين» فارسي و «bLdFzV» روسي است، اما تعبير «اولين» در عربي به معني «گذشتگان»(در فارسي) نيز به كار ميرود و در آيات شريفه قرآن با تركيب «اساطير الاولين»، اين ترجمه به مفهوم قرآني نزديكتر است. در اين جا بايد گفت كه ترجمه سابلوكوف به صورتهاي: «DBf^T ` bdLP^zn ZÀJÈn» يا «Tfh`dTT ` fhBdT^» بر ترجمه كراچكوفسكي مرجح است. نظير همين بحث را ميتوان در مورد ترجمه تركيب «سنة الاولين» (انفال / 38) نيز مطرح ساخت كه كراچكوفسكي آن را به صورت «bdT\Ld bLdFzn» ترجمه كرده است.
2. ترجمه «...و اما كفورا» (انسان / 3) به صورت: «... ZTD` ^LFLd^z\». اگر چه در منابع لغوي زبان عرب، كفور به معني كافر نيز آمده است، اما در واژگان قرآن چنين نمينمايد كه بتوان اين دو واژه را با يكديگر معادل دانست. ريشه عربي «ك•• ف•• ر» علاوه بر معني اصلي كُفر به معني كفران كردن نعمت نيز به كار رفته و تقابل «كفورا» در آيه شريفه با «شاكرا» نشانهاي روشن بر آن است كه نميتوان كفور را در اين آيه تعبيري ديگر از كافر دانست، چنان كه اين برداشت در تفاسير نيز تأييد شده است.
ب ـ گراييدن مترجم به يك معناي فرعي و وانهادن معناي اصلي واژه كه بيشترين هماهنگي را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «لايكلف اللّه نفسا الا وسعها» (بقره / 286) به صورت:
«^L F`RZBHBLh AZZBn ^B Jjtj ^TrLH` ×d`\L F`R\`P^`H` JZÈ ^LN»
اگر چه در منابع لغوي گاه واژه وُسع با تعابيري چون «طاقت» تفسير شده است، اما ريشه سه حرفي اين واژه «و س•• ••ع» از يك سو، و اشاره تفاسير به وجود فرقي ظريف ميان «وسع» و «طاقت» از سوي ديگر، نه براي يك زبانشناس و نه براي يك مترجم سنتي دليلي باقي نميگذارد تا اين واژه قرآني را كه فرهنگ ويژهاي را در معارف اسلامي تبيين ميكند، با يك واژه روسي معادل «طاقت» جايگزين نمايد. سابلوكوف با توجه و آگاهي بر اين معنا، وسع را در آيه مذكور به «jJ`D`Tfb`Z^T\`» ترجمه كرده است كه مفهوم آن در فارسي اين است: «آنچه انجام دادن و به جاي آوردنش بيتكلف باشد».
2. ترجمه «اللّه الصمد» (اخلاص / 2) به صورت: «AZZBn FLr^zV»
يعني «اللّه ابدي است» (نيز نك: تعليقات كراچكوفسكي، ص 656 ـ 657). بر پايه تمامي كتب پرتداول لغوي و تفسيري، واژه صمد در عربي به معنايِ «داراي جايگاهي والا در سيادت» به عنوان معناي اصلي به كار ميرفته و به همين معنا در برخي از اشعار كهن عربي نيز كاربرد داشته است. معناي «ابدي» براي صمد معنايي ثابت نشده و بسيار فرعي است كه تنها به عنوان يك «قيل» در منابع لغوي و تفسيري مطرح شده است (مثلاً نك: لسان العرب، 3 / 259، چ دارصادر؛ مجمع البيان، 10/565، چ صيدا).
ج ـ گريز از يك ترجمه تفسيري به ترجمه تفسيري ديگر، مثلاً:
ترجمه «اني متوفيك» (آل عمران / 55) به «Â jb`×`À hLDÈ». كراچكوفسكي به حق از به كاربردن واژهاي صريح كه مفهوم «ميراندن» را دربر داشته باشد، در ترجمه فعل «توفّي» خودداري كرده است و برخلاف ترجمه برخي چون سابلوكوف، تعبير «jb`×`À» در ترجمه كراچكوفسكي صراحتا به معني ميراندن نيست، بلكه فعل «jb`×`Th|» در روسي اولاً به معني «آسوده كردن» است و «ميراندن» معناي ثانوي آن به شمار ميآيد. با اين حال انكار نميتوان كرد كه زبانشناس توانايي چون كراچكوفسكي تنها از آن جهت اين فعل را به عنوان برگردان «توفّي» به كار گرفته كه رساندن مفهوم ميراندن را مسلم ميانگاشته و به اختلاف كلامي مسلمانان درباره درگذشت حضرت عيسي(ع) توجهي نداشته است. اين گريز نه تنها كراچكوفسكي را از يك موضعگيري مفسرانه در مفهوم آيه نرهانيده، بلكه به عنوان يك مترجم زبانشناس و مقيد به لفظ اين اشكال را بر او وارد ميسازد كه چگونه ميتوان فعل «jb`×`Th|» را كه از ماده كهن و مشترك بين زبانهاي اسلاوي يعني «b`×`V» به معني «آسايش» و «آرامش» گرفته شده است، با فعل «توفّي» از ماده «و ف•• ي» به معني وفا كردن (در پيمان و در سنجش) معادل انگاشت؟
د ـ اقدام به ترجمه واژهاي كه نميتوان ترجمهاي شايسته از آن ارائه كرد و بر پايه شيوه معمول كراچكوفسكي حق آن بوده است تا عين لفظ عربي در ترجمه نيز ابقا شود. مثلاً: ترجمه «الكوثر» به «`DTZ|^zV» به معني «فراوان» و «وافر». با توجه به بار معنايي ويژه در اين مفرده قرآني و مباحث گسترده در منابع شيعه و اهل سنت در تفسير آن، ارائه ترجمهاي اين چنين عادي از واژه كوثر نامقبول است و از مترجم انتظار ميرفته، همان گونه كه از ترجمه «حج» به واژهاي معادل «قصد» ـ يعني مفهوم لغوي كهن و غير اصطلاحي آن ـ پرهيز كرده است، در ترجمه كوثر نيز روشي مشابه را در پيش گيرد. لازم است يادآوري شود كه حتي سابلوكوف با وجود اين كه واژههايي چون «حج» را ترجمه كرده، از ترجمه «الكوثر» پرهيز نموده و آن را به صورت «WLFfLd|» آورده است.
ه•• ـ گزينش يك واژه جايگزين روسي براي مفرده قرآني بر پايه برخي قراآت ـ گاه غير مشهور ـ بدون تذكر اين كه در اين باره اختلافي در قرائت وجود دارد. مثلاً واژه «ملك» در مصاحف قرآني (فاتحه / 4) در قرائت عاصم و كسايي به صورت «ملِك» (يعني صاحب) و در قرائت ديگران از قراء سبعه به صورت «مَلِك» (يعني پادشاه) خوانده شده است. در اين آيه كراچكوفسكي شايد برپايه اين كه نبودن الف در ضبط مصاحف را مؤيدي بر قراآت بدون الف ميدانسته، يا به هر دليل ديگر تنها قرائت «مَلِك» را مورد توجه قرار داده و بدون توضيحي و تعليقي آن را به «pBd|» (پادشاه) ترجمه كرده است.
در سطور پيشين سعي شد تا انتقادهاي وارد بر ترجمه كراچكوفسكي به صورت مختصر و فهرستوار تنها با ذكر مثالهايي محدود بررسي و طبقهبندي گردد. در ادامه اين مبحث به ذكر مواردي قابل انتقاد پرداخته ميشود كه كراچكوفسكي در پيروي از مترجمان پيشين بر خطا رفته و نتوانسته است نقيصه موجود در ترجمه آنان را برطرف سازد. در اين قسمت به طور خاص نمونههاي استخراج شده از كار كراچكوفسكي با ترجمه سابلوكوف مقايسه شده كه به نظر ميرسد بيشترين تأثير را به عنوان زمينه كار بر اثر كراچكوفسكي داشته است. از آن جا كه پيش از اين، در بررسي كار سابلوكوف و كراچكوفسكي، موارد انتقاد بر حسب موضوع طبقهبندي شد، در اين جا آن را تكرار نميكنيم. نمونههاي مورد نظر از اين قرارند:
1. ترجمه «العالمين» (فاتحه / 2) در هر دو اثر به: «(G`fb`Jj) \Td`F»، يعني «(ربِّ) عالمها». شايان ذكر است كه «عالم» به معني «جهان» از نظر قواعد صرف عربي نميتواند با علامت جمع مذكر سالم «ـ ين» جمع بسته شود و اين واژه، نه جمع عالم، بلكه واژهاي خاص به معني «مردمان» و به تعبير مفسران «ذوي العقول اعم از مردمان و جنيان» است.
2. گماني خاص در ترجمه آيه «أتجعل فيها من يفسد فيها... ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك»(بقره / 30). سابلوكوف و پس از او كراچكوفسكي اين آيه را به گونهاي ترجمه كردهاند كه گويي فرشتگان شايستگيِ خداوند را براي ستايش و تقديس مورد ترديد قراردادهاند. در ترجمه سابلوكوف آمده است:
»... g`HJB ×B× \z F`RfzZBL\ fZBFj hLDL T fFÈhT\ hLDÈ?«
يعني: «... آن گاه چگونه ما باز فرستيم حمد تو را و تقديس كنيم تو را؟»، و در ترجمه كراچكوفسكي:
»... B \z F`f^`fT\ nFBZj hLDL T fFÈhT\ hLDÈ?«
يعني: «... و ما برآوريم حمد تو را و تقديس كنيم تو را؟» (با افعال آينده).
عبارت «ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك» به آساني ميتواند از نظر دستور عربي جمله حاليه تلقي گردد و هرگز اين جمله لزوما معناي برداشت شده را اقتضا ندارد. به هر روي برداشت عالمان مسلمان و مفسران نيز از آيه با ترجمه ياد شده سازگاري ندارد.
3. ترجمه سياق آيه «... والراسخون في العلم...» (آل عمران / 7) در هر دو ترجمه به گونهاي است كه در آن جمله «الراسخون...» جمله مستأنفه تلقي شده و با برداشت مفسران شيعه و گروهي از مفسران اهل سنت كه واو را در عبارت، واو عطف شمرده و «الراسخون» را معطوف بر «اللّه» دانستهاند و از نظر زباني نيز تفسير آنان كاملاً موجه است، سازگاري ندارد.
4. ترجمه «اولي الامر منكم» (نساء / 59) در اثر سابلوكوف به صورت: «gL\ TR FBf ×`h`dzL T\LÀh FZBfh|» يعني «آنان از شما كه حكومت دارند»، و در ترجمه كراچكوفسكي به صورت: «`DZBJBhLZÈ\ FZBfhT fdLJT FBf»، به معني «صاحبان حكومت از ميان شما» با برداشت غير شيعي از آيه هماهنگي دارد و به هيچ روي با برداشت شيعي كه «الامر» را در اين آيه نه با حكومت، بلكه با امامت و رهبري ديني پيوند ميدهد و مقصود از اولي الامر را ائمه اطهار(ع) ميشمارد، سازگار نيست. بايد افزود كه ترجمه «الامر» به حكومت از دقت زبانشناختي نيز برخوردار نيست و عملاً يك ترجمه تفسيري و سنتي است.
5. ترجمه «صعيدا طيبا» (مائده / 6) در هر دو ترجمه به «rTfhz\ (/n`d`tT\) bLf×`\». واژه روسي «bLf`×» به معني رمل و ريگ است، در حالي كه صعيد را لغويان عرب به معني «وجه الارض»، «خاك» و تعبيراتي مشابه اين دو دانستهاند و ترجمه آن به رمل و ريگ، نه از نظر زبانشناختي دقيق مينمايد و نه با برداشت مفسران و فقيهان اسلامي هماهنگ است.
6. ترجمه «الانفال» (انفال / 1) به «J`DzrT» يعني «غنايم» در هر دو ترجمه، در واقع يك ترجمه تفسيري بر پايه تفسير اهل سنت است؛ اين ترجمه از سويي با تلقي خاص شيعه از انفال و فرق آن با غنايم سازگار نيست و از ديگر سو مفهوم لغوي و ريشهاي انفال نيز با غنيمت رابطهاي مستقيم ندارد و اين ترجمه را نميتوان يك ترجمه زبانشناختي تلقي كرد.
7. ترجمه «المجوس» (حج / 17) به «[BHT» در هر دو ترجمه. قرآن «المجوس» را به عنوان يك گروه ديني در كنار يهود و صابئين و نصاري آورده و بر پايه برداشت تفسيري مقصود از آنان «پيروان زرتشت» بوده است. اما در زبان روسي واژه «[BH» كه برگرفته از واژه يوناني «Magos» (و آن به نوبه خود از واژه ايراني مُغ البته در اشكال باستاني آن) است، به معني نخست همان روحانيان زرتشتي يا مُغان را ميرساند و در معني ثانوي به معني ساحر و جادوگر است و اصولاً به معني پيروان دين زرتشت به كار نرفته است.
8. ترجمه «النبي اولي بالمؤمنين...» (احزاب / 6) به صورت:
«ad`d`× DZTPL × FLdjÀvT\...» به معني «پيامبر نزديكتر است به مؤمنان...» در هر دو ترجمه. از نظر زبانشناختي ترجمه «اولي» به «نزديكتر» وجهي ندارد و تنها يك برداشت استحساني است و از نظر تفاسير سنتي اعم از تفاسير شيعه و اهل سنت نيز بار مفهومي خاص اين آيه را كه گونهاي خاص از ولايت را براي پيامبر(ص) نشان ميدهد، نميرساند.
پيش از هر سخن درباره روش كار در اين ترجمه، بايد يادآور شد كه ترجمه گروه عثمانوف، چنان كه در مقدمه آن بيان گرديده، كاري در راستاي روش كراچكوفسكي و به منظور برطرف كردن نارساييهاي آن بوده است و اصولاً بايد در شمار ترجمههاي «متعهد به لفظ» قلمداد گردد. لذا با اصل قرار دادن اين كه دست اندركاران اين ترجمه و در رأس آنان عثمانوف در تلاش خود ديدگاهي زبانشناسانه را در پيش گرفتهاند، ميتوان دامنه نقد و بررسي را به جزئيات توسعه داد و به بررسي برخي نمونهها پرداخت. با وجود توفيق اين اثر در دستيابي به بخشي از هدف خود، در مواردي كاستيهايي به چشم ميآيد كه در اين جا نمونههايي متنوع از آنها مورد نقد قرار گرفته است.
در معادل يابي واژهها، گاه نمونههايي از انتخاب نامناسب ديده ميشود كه در مورد آنها كراچكوفسكي در انتخاب موفقتر بوده است. به عنوان نمونه، در آيه بقره / 124، در ترجمه عبارت «بكلمات فاتمّهنّ»، با وجود آن كه كراچكوفسكي واژه كلمات را به fZ`FLfB\T ترجمه كرده، گروه عثمانوف واژه b`FLZL^TÈ\T را به جاي آن گزيده است؛ اين واژه معناي «فرمانها» را دارد و ابدا رساننده مفهوم عميق واژه قرآني «كلمه» كه بارها درباره مفاهيم خاص در قرآن كريم به كار رفته، نيست. نمونهاي ديگر در ترجمه آيه شريفه اعراف / 46 ديده ميشود كه عبارت «وعلي الاعراف...» در آن به «B ^B `HdBJBn...» برگردانده شده است، در حالي كه «اعراف» به اتفاق لغويان و مفسران رساننده مفهوم «بلندي» است و معادل روسي انتخاب شده، واژهاي معادل پرچين و حصار در فارسي است. سرانجام بايد از موردي در آيه حج / 17 سخن آورد كه در آن واژه «المجوس»، به نحو غير قابل قبولي به «`H^Lb`×Z`^T×B\T» يعني «آتش پرستان» ترجمه شده است.
با وجود اين، گاه نمونههايي نيز يافت ميشود كه نسبت به معادلي نارسا در كار كراچكوفسكي، معادل انتخاب شده در ترجمه عثمانوف ارجحيت دارد. مثلاً در ترجمه عبارت «وهمّ بها لولا...» در آيه يوسف / 24، تركيب ارائه شده:
»T `^ F`RPLZBZ Dz LN h`P, LfZT Dz ^L jFTJLZ«
تركيبي رسا و مناسب است.
با وجود آن كه گروه عثمانوف در ترجمه خود، روشي نسبتا متعهد به لفظ را در پيش گرفته است، گاه به روش ترجمه تفسيري روي آورده و از تعهد به لفظ خارج شده است. روش آنان را در ترجمه تفسيري تا حدي ميتوان با روش آربري در ترجمه انگليسي وي مقايسه كرد. به عنوان نمونه، عثمانوف در ترجمه آيه اعراف / 46، عبارت «وبينهما حجاب» را با تعبير روسي «\LPJj dBL\ T BJ`\»، يعني «بين بهشت و جهنم...» برگردان كرده است، در حالي كه بازگشت ضمير مثني به بهشت و جهنم، برداشتي استحساني است و اساسا در ترجمه مقيد به لفظ، ترجمه ضمير به مضمر عنه روا نيست.
ترجمههاي تفسيري به صورت عباراتي غير منطبق با عبارات قرآني و زايد بر اصل، اما مرتبط با ترجمه از نظر ساخت جملهاي، به گونهاي شبيه به شيوه آربري در داخل كروشه، جا به جا مطرح شدهاند و از اصل ترجمه جدايي ناپذيرند. مثلاً در آيه آل عمران / 96، عبارت «ان اول بيت وضع للناس» به:
F`TfhT^j, bLdFzV J`\, ×`h`dzV DzZ F`RJFTH^jh, rh`Dz ZÀJT (bdLJBFBZTf| D`H`fZjPL^TÀ), ...
ترجمه شده است كه برگردان آن به فارسي: «به واقع، اول خانهاي كه بنا شد تا مردم (عبادت خدا را انجام دهند)...» گوياي مشكل ايجاد شده ميتواند باشد.
از نظر تأثير ديدگاههاي خاص مذهبي، اصولاً بايد ترجمه عثمانوف را ترجمهاي مبتني بر ديدگاههاي مشترك اهل سنت تلقي كرد و در موارد اختلاف تفسيري ميان شيعه و اهل سنت، نبايد انتظار داشت كه ترجمه او رساننده ديدگاه مفسران شيعه بوده باشد. به عنوان نمونه، در آيه آل عمران / 7، در تفسير عبارت «والراسخون في العلم يقولون...»، مترجم بر پايه تفسير غالب نزد اهل سنت، راسخون در علم را عالم به تأويل نشمرده و همين تفكر را در ترجمه روسي نيز القا كرده است، در حالي كه در برداشت شيعه، راسخون در علم در آيه شريفه معطوف به «اللّه» است. همچنين در آيه نساء / 59، در تفسير عبارت «اولي الامر منكم»، مطابق برداشت اهل سنت عبارت به معناي «صاحبان حكومت» گرفته شده و به «^`fThLZÈ\ FZBfhT fdLJT FBf» ترجمه شده است. به عنوان نمونهاي ديگر، بايد به آيه انفال / 1 اشاره كرد كه در آن، ترجمه واژه «انفال» به `DzrB، به معني «غنيمت»، مورد تأييد شيعه در برداشتهاي فقهي خود از اين آيه شريفه با مفهوم خاص انفال نيست و به فرق روشن آن با غنيمت توجه نشده است.
پيش از آغاز به هر سخني از نقد متن، بايد از توجه به يك نكته غفلت نورزيد و آن اين است كه ترجمه پوروخووا از نظر پردازش ادبي و آرايههاي لفظي در سطحي قابل توجه قرار دارد و از اين نظر نمونهاي منحصر به فرد به شمار ميآيد. پوروخووا، همان گونه كه خود اشاره دارد، در شيوه ترجمه، بسيار در قيد منعكس كردن چهره ادبي قرآن در عبارت روسي بوده و چنان اصراري بر به كارگيري شيوههاي اديبانه با آرايههاي لفظي و معنوي دارد كه اساسا كار او را از يك ترجمه پايبند به لفظ دور ميسازد. متن روسي پوروخووا به طور چشمگيري به شعر نزديك گشته و در تنظيم عبارات سعي شده تا جملات روسي به صورت منقطع و در شكل مصرعهاي شعري خود نمايند.
ترجمه پوروخووا با وجود موفقيت قابل ملاحظه در جهت آراستن هنري ترجمه قرآن، فاقد پايگاه مستقل زبانشناختي است و در دقتهاي زباني غالبا بر ترجمه كراچكوفسكي اتكا دارد. اين اتكا تا آن جاست كه خطاهاي كراچكوفسكي نيز به اين ترجمه راه يافته است؛ مثلاً در ترجمه عبارات قرآني: «رب العالمين» (فاتحه / 2)، «لا يكلّف اللّه نفسا الا وسعها» (بقره / 286)، «الراسخون في العلم» (آل عمران / 7)، «اولي الامر منكم» (نساء / 59)، «اساطير الاولين» (انعام / 25، ...)، «واما كفورا» (انسان / 3)، «الكوثر» (كوثر / 1) و «اللّه الصمد» (اخلاص / 2) نظير همان اشكالاتِ وارد بر كراچكوفسكي، دقيقا بر پوروخووا نيز وارد ميگردد. حتي تكرار اشتباهات مترجمان ما قبل كراچكوفسكي در مواردي ديده ميشود كه كراچكوفسكي آنها را اصلاح كرده است، مانند ترجمه آيه «نساءنا ونساءكم» (آل عمران / 61) كه پوروخووا همچون سابلوكوف آن را به غلط به صورت:
«^BtTn PL^ T FBtTn PL^»
ترجمه كرده است (براي توضيح موارد ياد شده، نك: سطور پيشين اين گزارش).
همچنين عدم پاي بندي مترجم به ترجمه لفظ به لفظ، در سراسر اين ترجمه حالت ترجمه تفسيري را به وجود آورده و اين ترجمههاي تفسيري در بسياري از موارد، نه متكي بر منابع تفسيري سنتي، بلكه ترجمههايي استحساني هستند. در سطور زير نمونههايي چند از اين ترجمههاي تفسيري در فاتحة الكتاب و چند مورد از ديگر سور قرآني ارائه شده است:
فاتحه / 4:«I^È fjJ^`H` `JT^ `^ FZBfhThLZT^»
يعني «روز داوري را، يگانه او حاكم است» (مالك يوم الدين).
فاتحه / 3:«EfL\TZ`fhTF T \TZ`fLdJL^ `^ `JT^»
يعني «مهرباني كننده به همه و مهر ورزنده يگانه اوست» (الرّحمن الرّحيم).
فاتحه / 7:«Wh` F ^LFLdTT DZjPJBLh»
يعني «آن كس كه در بيديني سر درگم است» (الضالين).
بقره / 1:«Wh` fhdBtThfÈ H^LFB C`HB»
يعني «آن كس كه هراس دارد از غضب خداوند» (المتقين).
بقره / 2:«[`ZThFj f`FLdtBLh b` rBfB\»
يعني «نماز را به جاي ميآورد به وقت» (يقيمون الصّلوة).
بقره / 5:«_^T TJjh bdÈ\`V fhLRLÀ D`HB»
يعني «آنان ميروند به راه راست خدا» (اولئك علي هدي من ربهم).
بقره / 106:«T FB\ ^L b`FLZT\ RBDzh| LH`»
يعني «و شما را فرمان نميدهيم به فراموش كردن آن» (او ننسها).
بقره / 285:«]L R^BL\ \z dBRZTrTV fdLJ bd`d`×`F»
يعني «ما تفاوتي را ميان پيامبران نميدانيم / نميشناسيم» (لانفرق بين احد من رسله).
آل عمران / 96:«bLdFz\ J`\`\ b`×Z`^L^|È»
يعني «نخستين خانه عبوديت» (اول بيت).
مائده / 6:«fjnT\ bLf×`\ TZT rTfh`À RL\ZÀ»
يعني «ريگ خشك يا زمين پاك» (صعيدا طيبا).
پوروخووا بر آن بوده كه در ترجمه خود تا حد ممكن بلاغت و شيوايي بيان در متن اصلي قرآن را در زبان روسي نيز بازنمايد و بر همين پايه نخستين گرايشي كه در ترجمه او به چشم ميآيد ادب گرايي و توجه فراوان به هنر لفظي است. به دنبال همين ادب گرايي، كهنهگرايي نيز گاه به گونهاي افراطيتر از ترجمههاي قرن 19 در اين متن ديده ميشود. وجود نمونههايي از واژگان و ساختارهاي دستوري قديم در زبان پوروخووا (مانند واژه «fhLRÈ» به عنوان جايگزين «الصراط»، فاتحه /6)، برخي كليشههاي كهنِ تكرار شونده را مانند ضبط «TZT» و «fdLJT» به صورت «TZ|» و «fdLJ|» نيز در كنار خود دارد.
1. André du Ryer.
2. شمارههاي لاتين در ميان چنگك، نشانگر ارجاع به مآخذ مورد استفاده در اين مقدمه است. مآخذ ياد شده به ترتيب شمارهها در پايان مقدمه آمده است.
3. P. V. Posnikov.
4. V. S. Sopikov.
5. D. Kantemir.
6. M. I. Verëvkin.
7. A. V. Kolmakov
8. G. Sale.
9. Orientalism.
10. G. S. Sablukov.
11. D. N. Bogoslavski.
12. A. E. Krymski.
13. K. Nikolaev.
14. C. E. Savary.
15. A. B. Kasimirski.
16. YdTZ`PL^TÈ Ë bLdLF`Jj Ê`dB^B.
17. Belyaev.
18. I. Yu. Krachkovski.
19. Vilna / Vilnius.
20. SRDdB^^zL e`rT^L^TÈ.
21. P. A. Gryaznevich.
22. A. K. Borovkov.
23. SRJ-F` E`fh`r^`V YThLdBhjdz.
24. I`\ CTdj^T.
25. M. N. Osmanov.
26. Valeriya Porokhova.
27. T. I. Ibragim.
28. M. S. Kiktev.
29. N. B. Kondyreva.
30. J. Penrice.